13:29 1403/02/01
-
ali aghapoor
من عاشق دختری هستم که می تواند مثل یک قهرمان دیک بمکد. تماشای زبان او که رگ ضخیم من را می لیسد و خون را به بهترین و بزرگترین دارایی من پمپاژ می کند، بدنم را به آتش می کشد. او دستش را دور میل من حلقه می کند، نوک آن را می مکد و به شدت پمپ می کند تا من داخل دهان خوشمزه اش رها شوم.
"
رمان عشق یا نفرت
رمان آنلاین عشق یا نفرت
رمان جدید عشق یا نفرت
13:19 1403/02/01
-
ali aghapoor
تراویس کینگ بدترین نوع احمق با ظاهری زیبا و اعتماد به نفس کافی برای دوام زندگی است.
ویولا فیشر یک دوست خوب است که همه چیز را می شناسد و داستان های عاشقانه تخیلی را بر داستان های عاشقانه خود ترجیح می دهد.
تنها وجه مشترک آنها نفرت متقابل آنها از یکدیگر است.
رمان آنلاین
رمان عشق یا نفرت
رمان درام
رمان عالی
12:57 1403/02/01
-
ali aghapoor
وقتی دوباره از خواب بیدار شدم هوا تاریک بود و رابی رفته بود. در باز بود و صدای خراشیدن ظروف نقره روی بشقاب ها را می شنیدم. بوی غذا حتماً مرا بیدار کرده بود و برای لحظه ای حالم به هم خورد.
آنها می توانستند در را ببندند. اما بعد مه از مغزم خارج شد و متوجه شدم که احتمالا رابی بود که آن را باز گذاشته بود. او عادت داشت این کار را انجام دهد و این همیشه ویلو را آزار می داد.
ویلو . . .
پوزخند کوچکی که گوشه ی لبم کشیده شده بود از بین رفت.
12:35 1403/02/01
-
ali aghapoor
برخی از مردان می دانند چگونه ببوسند. بعضی مردها دوست داشتن را بلدند. گاهی اوقات شما آن پروانه ها را فوراً در گودال شکم خود قرار می دهید. گاهی اوقات ... خوب گاهی اوقات احساسات دیگر در اولویت هستند. در این مجموعه شما همه چیز را دریافت می کنید. دقیقاً به آن احساسات بال بال در انتهای کتاب که خواندن رمان های عاشقانه را ارزش تک تک صفحه ها می کند.
رمان تلاطم
رمان آنلاین جدید
رمان کده
رمان جذاب تلاطم
رمان احساسی
19:49 1403/01/31
-
ali aghapoor
شش سال بعد…
"متاسفم، تو چیکار کردی؟" من وسط اتاق خوابگاهم ایستاده ام و چیزی جز حوله بر تن ندارم. زود است، خیلی زود است که بتوانم اینطور فریاد بزنم، می دانم. هم اتاقی من بکا از زیر بالشی که روی صورتش گذاشته بود به من خیره می شود. اما من نمی توانم کمکی به آن کنم. این یک اورژانس است. پدرم عقلش را از دست داده است.
رمان آنلاین جدید عاشقانه
بهترین رمان ها
برترین رمان های آنلاین
برترین سایت رمان آنلاین
19:38 1403/01/31
-
ali aghapoor
«اگر میتوانستید در حال حاضر هر کجای دنیا باشید، کجا را انتخاب میکردید؟»
سرم را برمیگردانم تا به پسری که کنارم بود نگاه کنم. جاش آنستون، پسر معمولی همسایه. به جز در زندگی واقعی، او و مادرش یک ساعت دور از ما زندگی می کنند - اگر از من بپرسید خیلی دور است. هرازگاهی همدیگر را میبینیم، هر وقت که پدرم میزبان شبهای شرابآمیزیاش است یا وقتی مادر جاش دوستانش را برای آشپزی بزرگ در پشت بام آپارتمانشان جمع میکند. اما این بازدیدها بسیار اندک است.
تا این تابستان. تا اینکه سوزان، مادر جاش از بابا در مورد قیمت کابین اینجا در پوکونوس شکایت کرد، و پدر درخشانترین راهحل تمام دورانها را پیدا کرد – آن را به اشتراک بگذارد.
رمان
رمان آنلاین
رمان آنلاین جدید عاشقانه
رمان عاشقانه
رمان تعطیلات عاشقانه من