رمان تک

برترین رمان های آنلاین فقط در سایت ما

رمان عشق یا نفرت/پارت دو

رمان عشق یا نفرت/پارت دو

من عاشق دختری هستم که می تواند مثل یک قهرمان دیک بمکد. تماشای زبان او که رگ ضخیم من را می لیسد و خون را به بهترین و بزرگترین دارایی من پمپاژ می کند، بدنم را به آتش می کشد. او دستش را دور میل من حلقه می کند، نوک آن را می مکد و به شدت پمپ می کند تا من داخل دهان خوشمزه اش رها شوم.

"

0
ادامه‌مطلب

رمان عشق یا نفرت/پارت اول

رمان عشق یا نفرت/پارت اول

تراویس کینگ بدترین نوع احمق با ظاهری زیبا و اعتماد به نفس کافی برای دوام زندگی است.
ویولا فیشر یک دوست خوب است که همه چیز را می شناسد و داستان های عاشقانه تخیلی را بر داستان های عاشقانه خود ترجیح می دهد.

تنها وجه مشترک آنها نفرت متقابل آنها از یکدیگر است.

 

0
ادامه‌مطلب

رمان تلاطم/پارت دو

رمان تلاطم/پارت دو

وقتی دوباره از خواب بیدار شدم هوا تاریک بود و رابی رفته بود. در باز بود و صدای خراشیدن ظروف نقره روی بشقاب ها را می شنیدم. بوی غذا حتماً مرا بیدار کرده بود و برای لحظه ای حالم به هم خورد.

آنها می توانستند در را ببندند. اما بعد مه از مغزم خارج شد و متوجه شدم که احتمالا رابی بود که آن را باز گذاشته بود. او عادت داشت این کار را انجام دهد و این همیشه ویلو را آزار می داد.

ویلو . . .

پوزخند کوچکی که گوشه ی لبم کشیده شده بود از بین رفت.

0
ادامه‌مطلب

رمان تلاطم/پارت یک

رمان تلاطم/پارت یک

برخی از مردان می دانند چگونه ببوسند. بعضی مردها دوست داشتن را بلدند. گاهی اوقات شما آن پروانه ها را فوراً در گودال شکم خود قرار می دهید. گاهی اوقات ... خوب گاهی اوقات احساسات دیگر در اولویت هستند. در این مجموعه شما همه چیز را دریافت می کنید. دقیقاً به آن احساسات بال بال در انتهای کتاب که خواندن رمان های عاشقانه را ارزش تک تک صفحه ها می کند.

0
ادامه‌مطلب

رمان تعطیلات عاشقانه من/پارت دو

رمان تعطیلات عاشقانه من/پارت دو

شش سال بعد…


"متاسفم، تو چیکار کردی؟" من وسط اتاق خوابگاهم ایستاده ام و چیزی جز حوله بر تن ندارم. زود است، خیلی زود است که بتوانم اینطور فریاد بزنم، می دانم. هم اتاقی من بکا از زیر بالشی که روی صورتش گذاشته بود به من خیره می شود. اما من نمی توانم کمکی به آن کنم. این یک اورژانس است. پدرم عقلش را از دست داده است.

 

0
ادامه‌مطلب

رمان تعطیلات عاشقانه من/پارت یک

رمان تعطیلات عاشقانه من/پارت یک

 


«اگر می‌توانستید در حال حاضر هر کجای دنیا باشید، کجا را انتخاب می‌کردید؟»

سرم را برمیگردانم تا به پسری که کنارم بود نگاه کنم. جاش آنستون، پسر معمولی همسایه. به جز در زندگی واقعی، او و مادرش یک ساعت دور از ما زندگی می کنند - اگر از من بپرسید خیلی دور است. هرازگاهی همدیگر را می‌بینیم، هر وقت که پدرم میزبان شب‌های شراب‌آمیزی‌اش است یا وقتی مادر جاش دوستانش را برای آشپزی بزرگ در پشت بام آپارتمانشان جمع می‌کند. اما این بازدیدها بسیار اندک است.

تا این تابستان. تا اینکه سوزان، مادر جاش از بابا در مورد قیمت کابین اینجا در پوکونوس شکایت کرد، و پدر درخشان‌ترین راه‌حل تمام دوران‌ها را پیدا کرد – آن را به اشتراک بگذارد.

 

0
ادامه‌مطلب
آمار بازدید
  • بازدیدکنندگان آنلاین 1
  • بازدید امروز 1
  • بازدید گوگل امروز 0
  • بازدیدکنندگان امروز 1
  • بازدیدکنندگان دیروز 0
  • بازدیدکنندگان هفتگی 5
  • بازدیدکنندگان ماهانه 21
قدرت گرفته از بلاگیکس ©