رمان تک

برترین رمان های آنلاین فقط در سایت ما

رمان تعطیلات عاشقانه من/پارت دو

رمان تعطیلات عاشقانه من/پارت دو

شش سال بعد…


"متاسفم، تو چیکار کردی؟" من وسط اتاق خوابگاهم ایستاده ام و چیزی جز حوله بر تن ندارم. زود است، خیلی زود است که بتوانم اینطور فریاد بزنم، می دانم. هم اتاقی من بکا از زیر بالشی که روی صورتش گذاشته بود به من خیره می شود. اما من نمی توانم کمکی به آن کنم. این یک اورژانس است. پدرم عقلش را از دست داده است.

 

0
ادامه‌مطلب
آمار بازدید
  • بازدیدکنندگان آنلاین 2
  • بازدید امروز 17
  • بازدید گوگل امروز 1
  • بازدیدکنندگان امروز 17
  • بازدیدکنندگان دیروز 8
  • بازدیدکنندگان هفتگی 59
  • بازدیدکنندگان ماهانه 17
قدرت گرفته از بلاگیکس ©